نسبت جامعه و رمان بین ایران و فرانسه
چرا رمان نمیخوانیم؟
فرهیختگان آنلاین: مرتضی منادی، فارغالتحصیل رشتههای جامعهشناسی و روانشناسی از دانشگاههای ونسن و سوربن فرانسه و درحال حاضر عضو هیاتعلمی و استاد دانشگاه الزهراست. او کتابها و مقالات مختلفی در زمینههای روانشناسی و جامعهشناسی، بالاخص حوزههای خانواده و آموزش و پرورش نوشته است. منادی، سال گذشته در نشستی با عنوان جامعه و رمان در فرهنگسرای صدف درباره این موضوع، سخنرانی کرد. او در این نشست، به مقایسهای بین کشورهای ایران و فرانسه در زمینه مطالعه و رمان نیز پرداخت. در این مصاحبه نیز به گفتوگویی با ایشان درباره همین موضوع پرداختهایم.
- آیا راهکاری برای برقراری ارتباط بین نخبگان و مردم وجود دارد؟ در کشوری مثل فرانسه این قضیه به چه صورت است؟
در هر جامعهای یک بخش نخبگان هستند که الگوهای جامعه هستند؛ چه در جوامع غربی و چه در جامعه ما. کدام نخبگان الگوی افراد جامعه میشوند؟ هنرمندان، نویسندگان، روشنفکران، دانشگاهیان، روحانیون و ورزشکاران. در جوامع غربی، مثل فرانسه، ارتباط تنگاتنگی بین این نخبگان وجود دارد. برای مثال، وقتی یک کارگردان مشهور سینما از آثار ژَک لَکان، روانکاو فرانسوی در فیلمهای خود استفاده میکند، اولا فیلمهای او غنیتر خواهد شد، در ثانی ارتباط او با این متفکر موجب میشود که این متفکر هم نسبت به کار این کارگردان، اظهارنظر عمیقتر و جدیتری داشته باشد. درنهایت هنر در جامعه فرانسه ارتقا پیدا خواهد کرد. مردمی که مخاطب یا مصرفکننده این هنر هستند، چون در مقابل یک هنر غنی قرار میگیرند، آنها هم ارتقای فکری پیدا میکنند. ولی در جامعه ما این اتفاق نمیافتد. در جامعه ما ارتباط بین نویسندگان و هنرمندان بسیار اندک است. چند کارگردان را سراغ دارید که با افراد دانشگاهی در حوزههای مختلف در ارتباط باشند؟
- فکر میکنید چرا در جامعه ایران این اتفاق نیفتاده است؟
چیزی به نام مشورت در جامعه ما عمومیت ندارد. نه سیاستمداران ما خیلی اهل آن هستند که به سراغ دانشگاهیان بروند، نه ورزشکاران، نه هنرمندان و نه نویسندگان. هرکسی در دنیای خودش در حال انجام کار خودش است. ارتباط بین استادان، روشنفکران و نویسندگان که باید محل تغذیه دیگر گروههای جامعه باشند، خیلی ضعیف است. درحالی که اگر شما رمانی بنویسید یا فیلمی بسازید که با مشورت استادان دانشگاهی باشد، این داستان یا فیلم، وجهه علمی هم پیدا خواهد کرد و اثرگذارتر هم خواهد بود.
- دلیل علاقه مردم به مطالعه در جامعهای مثل فرانسه و گریز مردم از خواندن در جامعهای مثل ایران را در چه عواملی میدانید؟ تاثیر عواملی همچون سیاسی یا وجود دیگر رسانههای فرهنگی؟
اگر بخواهم نگاه آسیبشناسی کنم، میپرسم، فیلمها و سریالهای ما تا چه اندازه غنی هستند؟ به یک موسسه سینمایی پیشنهادی دادم مبنیبر تحلیل اینکه چه میزان ادبیات غنی و سخیف در فیلمها و سریالهای ما وجود دارد؟ چه میزان فحاشیها در آنها وجود دارد؟ اینها را مقایسه کنیم با کشورهای غربی! مورد دیگر، در فیلمهای غربی، صحنهای که نمایشگر کتاب خواندن باشد، وجود دارد. چیزی به نام دکوراسیون کتاب در خانهها وجود دارد. از کوچکترین خانه در غرب تا بزرگترین خانه، بخشی از دکوراسیون خانه به کتابخانه تعلق دارد. از سویی دیگر، آیا مسئولان جامعه ما اهل مطالعه هستند؟ اگر خبرنگاری در فرانسه از رئیسجمهور سوال میکند که زمان تعطیلات در سفر، چه کتابهایی را همراه خودتان میبرید و رئیسجمهور چند کتاب را نام میبرد، ممکن است برخی از کتابفروشیهای پاریس و دیگر شهرستانها، میزی را اختصاص دهند به کتابهایی که رئیسجمهور میخواند. این کار، نوعی تبلیغ و تشویق مطالعه است.
- اما در جامعه ما چنین اتفاقی کمتر رخ میدهد، نظر شما در این مورد چیست؟
در کشور فرانسه وقتی شما به کتابفروشیهای بزرگی مثل کتابفروشی فنک میروید، مردم، سبد به دست کتاب میخرند. درحالی که کتاب در فرانسه نسبت به ایران گرانتر است. مورد دیگر، آنکه جامعه فرانسه مقام اول تولید لوازم آرایش را دارد ولی مقامهای آخر را در مصرف دارند. ما دومین مصرفکننده لوازم آرایش هستیم. روز اول ماه محرم گذشته، تلویزیون خود ما اعلام میکند که آمریکا بین کشورهای خارج از ایران، بالاترین مقام جراحیهای پلاستیک را دارد و ایران هفتبرابر آمریکا. این تهی بودن افرادی است که به دنبال یک هویت هستند. کمبود این هویت را میخواهند با بدن خودشان جبران کنند. علاوهبر این کسی هم که اهل مطالعه است باید خودش را به جامعه نشان دهد تا از این طریق مطالعه تقویت بشود. نباید ساکت باشد.
- با این اوصاف، میتوانیم بگوییم که ارزشها در جامعه ما متفاوت از کشوری مثل فرانسه است؟
از منظر جامعهشناسی شناخت، واقعیت اجتماعی امری است که به شکل جمعی ساخته میشود. ما با هم به این ارزش اهمیت میدهیم که مثلا عمل جراحی زیبایی یک ارزش است. اما اگر مایی که اهل مطالعه هستیم، خودمان را به این افراد بیشتر بشناسانیم و به آنها ثابت کنیم که چقدر تهی هستی، چقدر تو هیچی نداری، فقط فیزیک توست که حرف میزند، ممکن است این ارزشها هم تغییر کند. اگر آن شخص روزی 15 دقیقه مثلا آثار جلالآلاحمد را مطالعه کند، خود به خود، کمتر دنبال سایر مسائل دیگری مانند مد لباس و مد آرایش و... میرود. مایی که اهل مطالعه هستیم نباید با جامعه قهر کنیم. باید برویم در دل جامعه. باید کار کنیم و به آنهایی که اهل مطالعه نیستند، تفاوتهایی را که در سلامت روان، احساس داشتن هویت و مسائلی از این قبیل است، نشان دهیم.
نه فقط جراحی زیبایی افرادی که به این امر میپردازند، شما نگاه کنید، برای مثال رستورانهای ما در تهران، از شمال تا جنوب در خیلی ساعات، مملو از کسانی هستند که صفهای طولانی بستند. درحالی که میبینیم ناشران ما در حال ورشکست شدن یا بسته شدن هستند. سایر هزینههای بیخودی که فقط جنبه ظاهرسازی در جامعه را دارد نیز به همین صورت است.
- نقش دولت را در این زمینه چگونه میدانید؟ برای مثال، در مقایسه با فرانسه؟
دولت، نقش بسیار مهمی دارد. در درجه اول دولتمردان و سیاستمداران ما خودشان باید اهل مطالعه باشند. این امر خودبهخود، مشوق سایر مردم به مطالعه میشود. به جای سرمایهگذاریها در اموری که خروجی مطلوب و سودی برای جامعه نخواهد داشت، آن را روی مطالعه و توسعه کتابخانهها بگذارند. به کل ناشران کمک کنند، نهفقط برخی ناشران خاص. مردم را آدم و بالغ قلمداد کنند، همه نوع کتابی را در مقابل آنها قرار دهند و بگذارند مردم خودشان انتخاب کنند. دولتمردان، نباید خیلی نگران باشند. مردم، آرامآرام مسیر خودشان را به خوبی انتخاب خواهند کرد. به هر حال دولتمردان هم اگر احساس کردند که مردم در حال رفتن به بیراهه هستند، میتوانند آنها را راهنمایی کنند. در مقایسه با کشور فرانسه، یک نمونه همین نمایشگاه کتاب است. در جامعه ما سلیقهای است. هر ناشری نمیتواند هر کتابی را به نمایشگاه بیاورد ولی در فروشگاه خودش میتواند آن را در معرض فروش قرار دهد. در حالی که مردم با بسیاری کتابها در نمایشگاه آشنا میشوند و ناشر میتواند کتابهایش را بفروشد. در همین ایام عید که من در پاریس بودم، میدیدم که تعداد شرکتکنندگان در نمایشگاه کتاب بسیار کمتر از ما و تعداد خریداران، بسیار بیشتر از جامعه ماست. بحث فروش میلیارد یورویی در فرانسه است. بحت فروش چندصد میلیون کتاب در سال است. در فرانسه، کتاب نویسندهای (مثلا پییر لومتر) که یک جایزه داخلی میگیرد، ششصد هزار نسخه فروش میرود. در جامعه ما به برخی ناشران سوبسید داده میشود، به خیلی از آنها داده نمیشود. دولت است که باید این تبعیض را بردارد. نکته دیگر، ارتباط نویسندگان با مردم است. این را دولت میتواند فراهم کند. دیدن نویسنده و آثار نویسنده در کنار او، باعث به ذوق آمدن مردم و تمایل به خواندن آنها میشود. برگزاری جلسات سخنرانی و معرفی کتاب با حضور نویسنده در فرهنگسراها و مکانهای فرهنگی با میزی از آثارش از این دست تبلیغات است.
- نکته بعدی، گاهی افراد تمایل به خواندن کتاب دارند ولی چه نوع کتابهایی در کتابخانهها عرضه میشود؟ در زمینه تبلیغات و نحوه معرفی آثار چطور؟
من به خاطر نمیآورم که در فرانسه از طریق تلویزیون تبلیغاتی در مورد کتاب خاصی صورت گرفته باشد. اما میزگردها و بحثهای کارشناسی در این زمینه پخش میشود. برای مثال، برنامهای به نام آپوستروف، شبهای جمعه پخش میشد. برنارد پیوو که خودش یک نویسنده و ادیب است، تعدادی نویسنده را در ارتباط با یک موضوعی (غالبا رمان و علوم انسانی) دعوت میکند، سپس راجع به کتابهای این افراد، از آنها سوالاتی میپرسد، بلافاصله روز بعد در کتابفروشیهای معروف، میزی بود به نام میز آپوستروف که برگرفته از این برنامه بود و مردم آن کتابها را تهیه میکردند. ما چنین چیزی را نداریم یا اگر داریم، نویسندگان خاصی دعوت میشوند. این همان نگاه انحصارگرایانهای است که دولت نسبت به مساله کتاب، نویسندگی و ناشران ما دارد و تاثیر آن را در رسانه ملی میبینیم.
- در یک مقایسه کلی بین ایران و فرانسه در زمینه مطالعه نظرتان چیست؟
فرانسه 75میلیون جمعیت دارد و ما حدود 80 میلیون. آنها حدود 32 درصد، تعداد دانشجوهای کمتری نسبت به ما دارند. حال، در نظر بگیرید که اهمیت مطالعه خودش را در تیراژ کتابها نشان میدهد. تیراژ کتاب پیرلومتر، 600 هزارتاست. یا سال 2009، فرانسه، 468 میلیون جلد فروش کتاب دارد. کتاب اخلاق اثر ادگار مورن در عرض دو ماه، فروش پنجاههزار نسخهای دارد. خاطرات ریمون آرون، جامعهشناس فرانسوی، 140 هزار نسخه فروش میرود و... . برعکس، ما تیراژ کتابهایمان روبه کاهش و برای مثال، 400 یا 500 تاست که این تعداد اندک، یک فاجعه است. اهمیت این موضوع در حالی خودش را نشان میدهد که اولا تعداد دانشجوهای آنها کمتر است. دوم آنکه اینترنت پرسرعت دارند. سوم، در خیلی اماکن، اینترنت رایگان وجود دارد که در اینجا نیست. چهارم آنکه کتاب در آنجا گرانتر از اینجاست. درحالی که فروش کتاب و زمان مطالعه همچنان بسیار بالاست.
تاثیرات مطالعه رمان بر جامعه فرانسه
قدمت مطالعه در فرانسه خیلی زیاد است و مربوط به سالهای اخیر، این دهه و این قرن نیست. رمان «دکه پیالهفروشی» اثر امیل زولا در سال 1877 به قدری فروش میرود که نویسنده قادر به تهیه ملکی در محله مِدون پاریس میشود. اما در مورد اینکه مطالعه چه تاثیرات مثبتی بر مردم فرانسه داشته است، یکسری تاثیرات فردی، یکسری اجتماعی و برخی دیگر جمعی است. برای مثال، بنابر آمار سرانه مطالعه، فرانسویها حدود دو ساعت در روز مطالعه میکنند و تا سال گذشته مقام نخست را داشتند. یعنی روزانه دو ساعت یک دلمشغولی دارند. روزی دو ساعت وقت بیکاری ندارند. روزی دو ساعت به بطالت نمیگذرد و درنهایت روزی دو ساعت درگیر یک مساله هستند و این امر، یک مساله مثبت است. از نظر روانشناسی داشتن این مشغولیت، باعث سلامت روان است. از نظر تاثیرات اجتماعی، آن است که فرد از هر کتابی که میخواند، به هرحال چیزی میآموزد. این امر نیز از نظر شخصیتی موجب ایجاد حس رضایت در فرد میشود. از نظر هویتی، در جامعه احساس میکند که چیزی بلد است. هنگام ملاقات با دوستانش، به جای صحبت درباره مسائل منفی، میتواند این آموختهها را به اشتراک بگذارد و از این طریق نیز فرد احساس داشتن شخصیت، وجود و بودن، پیدا میکند. در مورد رمان و بدون در نظر گرفتن ژانرهای مختلفی که برای آن وجود دارد مانند، جنایی، اجتماعی، عاشقانه و... ، رمان در وهله اول چیزی را توصیف میکند. با دقت و عمیق به موضوعی میپردازد. برای مثال رابطه یک انسان با انسان، رابطه یک انسان با حیوان، رابطه یک انسان با طبیعت، روابط افراد درون یک گروه، رابطه افراد درون یک روستا یا شهر و به هرجهت روابط عاطفی، انسانی، اخلاقی را بین افراد روایت میکند. خواه ناخواه این روایت عمیق و دقیق، شامل یکسری موارد آموزنده خواهند بود. مورد بعدی آن است که وقتی افرادی برای مطالعه رمان ممارست داشته باشند با کلمات و الفاظ بیشتری روبهرو خواهند شد. دایره لغات آنها وسیعتر و واژگانشان غنیتر میشود. از منظر جامعهشناسی آموزش و پرورش، فردی که واژگان و مخزن لغات بیشتر، بالاتر و فاخرتری را بداند، این قضیه روی ذهن، دگرگونی اندیشه و فعال شدن تفکرش تاثیرگذار خواهد بود. محتوای هر رمان نیز به خودی خود تاثیرات کارکردی خاص خود را خواهد داشت. نکته دیگر آنکه افرادی که رمان میخوانند از آن یک دریافتی داشتهاند. با برخی شخصیتهای آن همذاتپنداری کردهاند یا با برخی از آنها مخالفت میکنند. دو دوست یا یک زن و شوهری که هر دو اهل رمان باشند، حین گفتوگو، نظرات خود را در مورد آن به اشتراک میگذارند. بنابراین، رمان کانالی خواهد شد برای دستیابی به یک شناخت بهتر و راهیابی به اعماق ذهنی یکدیگر و درنهایت موجب نزدیکی بیشتر افراد ازجمله زوجین، به هم میشود. در مورد تاثیرات جمعی، در جامعهای که افراد بیشتری درحال مطالعه باشند، جامعه بهطور کلی فهیمتر و باشعورتر میشود. به قول بوردیو، سرمایه فرهنگی افراد آن جامعه بالاتر میرود. این قضیه بر انتخابهای افراد در مورد مسائل جمعی، مثل انتخابات ریاستجمهوری تاثیر سازندهای خواهد داشت، بهطوری که انتخاب آنها عاقلانهتر و متفکرانهتر خواهد بود.
- معصومه فرید