یادداشتی بر رمان«بی خداحافظی برو» نوشته سارا کریم زاده

قدرت نمایی اشارات و کنایه ها

روند عادی و روزمره زندگی معمولا جذابیت و کششی برای پیگیری اتفاق ها ندارد اما اگر بشود با بهره گیری از ترفندهایی مانند کنایه های همسو، به همین وقایع به ظاهر ساده سمت و سویی داد، آن وقت می شود فضای متفاوتی ساخت که در آن، اشارات و کنایه ها در کنار وقایع معمول زندگی نقش های اصلی را بازی کنند و از جزئیات وقایع روزمره به نفع اشارات کنایه وار به نحو احسن استفاده کرد و دنیای مورد نظر را ساماندهی کرد. کاری که سارا کریم زاده در رمان«بی خداحافظی برو» کرده و از یک روند تقریبا معمولی در زندگی زوجی در کنار همسایه ها در مجتمعی نسبتا کوچک، دنیای به مراتب بزرگ و متفاوتی ساخته که در آن، کنایه ها و اشارات حساب شده نویسنده به جهان بیرون از ذهن شخصیت های داستان و محیط جغرافیایی مجتمع کوچک سرایت می کند و آن چه در ذهن مخاطبان شکل می گیرد به مراتب وسیع تر از آن چیزی است که طرح داستان نشان می دهد. قهرمان داستان؛ «هاله» زنی است که به ظاهر در کنار همسرش زندگی می کند اما خواننده خیلی زود متوجه می شود ارتباط عاطفی مستحکمی بین آنها برقرار نیست و این دو بر اساس مصلحت هایی که برای خودشان قابل توجیه است، ترجیح داده اند زندگی مشترک خود را به این شکل شروع کنند. شخصیت مرد حضور پررنگی در وقایع داستان ندارد و اغلب ترجیح می دهد تا حد ممکن مکالماتش با زن کوتاه باشد و بیشتر در دنیای خودش باشد. در این میان، زن برای پر کردن خلاء های عاطفی به اولین اهرمی که سر راهش قرار می گیرد، به عنوان دستاویزی برای نجات خود فکر می کند که خیلی زود سرخورده می شود. زن بعد از این مرحله خود را به دست طوفان حوادث می سپارد و می گذارد اتفاق ها خود مسیر زندگی او را تعیین و تغییر دهند. هر چند انگیزه ای برای ساختن جهانی تازه ندارد. حوادث ریز و درشت و روزمره مجتمع می شود بخشی از سرگرمی و دغدغه زن و او در خلال وقایع مجتمع با اتفاق های تازه ای آشنا می شود که هر یک از این وقایع نقاب از چهره فردی کنار می زند و هویت واقعی آدم های اطراف هاله به مرور آشکار می شود. در این بخش، شخصیت های داستان هر کدام به نمایندگی از قشر و طبقه ای خاص نقش آفرینی می کنند. فرهاد فصیحی و همسرش شهرزاد، یادآور طبقه ای خاص در اجتماع هستند که محبوب خوانندگان و مورد غضب افراد خاص هستند و در مقابل، فرخی و همسرش که در ظاهر آرام و موجه جلوه می کنند، دشمنان خطرناکی برای هر فردی محسوب می شوند. همسر هاله هم نمونه بارزی از افراد فرصت طلب و بی احساس هستند که با آدم ها مانند اشیاء برخورد و معمولا هم معامله می کنند. شخصیت نسرین و پسرش هم افراد طرد شده از جمع را تداعی می کند که گوشه ای  از این شهر شلوغ، خانه ای را بدست آورده و روزگار می گذرانند. رابطه این آدم ها در مجتمعی که هاله و همسرش هم به آن وارد شده اند، رابطه خشک و بی احساسی است. هر چند نسرین می خواهد آن را گرم کند که موفق نیست. آدم های داستان عملا حرفی برای گفتن به همدیگر ندارند و آن چه داستان را پیش می برد همان کنایه ها و اشاراتی است که پیکره اصلی رمان«بی خداحافظی برو» را می سازد و سارا کریم زاده از این منظر موفق است.

چاپ اول (پاییز 1395) کتاب «بی خداحافظی برو» نوشته سارا کریم زاده، در 102 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 8000 تومان از سوی انتشارات چرخ در تهران چاپ و منتشر شده است.