یادداشتی بر رمان«بیرون از گذشته، میان ایوان» نوشته مهری بهرامی

خواب کفش های قرمز در پای همه زن های دنیا

رمان«بیرون از گذشته، میان ایوان» نوشته مهری بهرامی، از همان ابتدا رویکرد چند وجهی دارد و روایت مشخص و منسجمی برای کلیت اثر تعیین نشده است. هر بخش از داستان مانند تکه ای از یک پازل بزرگ کنار هم قرار می گیرند تا در نهایت شکل نهایی اثر نمایان شود، اما در عمل این گونه نمی شود. در پایان داستان، هر تکه ای از پازل ویژگی و هویت خاص خود را، البته به شکل ناتمام دارد و ارتباط با آن با بخش های دیگر تقریبا کمرنگ است. نویسنده پس زمینه وسیعی را برای داستان خود در نظر گرفته که در آن، تقریبا از بسیاری مفاهیم رایج سخن می گوید؛ از عشق، خوشی، درد، تولد، مرگ، افسانه ها، اسطوره ها، دیروز، امروز... با توجه به این که هر یک از این مفاهیم به تنهایی از بار معنایی گسترده ای برخوردارند، وارد کردن گوشه ای و اغلب ناتمام از هر یک از این معناها به داستان، به شدت باعث آشفتگی اثر شده و مخاطب معمولا در طول اثر در میان معناهای چند وجهی سردر گم است و تکلیف رویکرد نویسنده چندان مشخص نیست. رمان«بیرون از گذشته، میان ایوان» شروع گیرا و پر کششی ندارد. نویسنده از شیوه ای کمک گرفته که در یک دوره ای برای مخاطبان داستان جذابیتی داشت که حالا تا حدودی کلیشه ای و مستعمل شده است؛ کلنجار رفتن شخصیت نویسنده در داستان با شخصیت های داستانی که خودش خلق کرده است. نویسنده می خواهد شخصیت داستانی را به سمت دلخواه خود ببرد، اما آن شخصیت نافرمانی می کند و سمت دیگری را در پیش می گیرد. در همان ابتدای اثر، حرف از شخصیت«خورشید» و چگونگی خلق آن توسط نویسنده است که سر جای خود نیست و این موضوع، نویسنده را که خودش هم یکی از شخصیت های داستانی است با موضوع تازه ای مواجه می کند.

«نیست... به گمانم دوباره شبانه جسته و رفته از میان کاغذها. باز مداد سیاه را هم با خودش برده. لابد نگران بوده ننویسمش.»(ص 7) در ادامه پای زن های دیگری هم به داستان باز می شود که هر یک در موقعیتی متفاوت، وجهی از وجوه زنانه را به نمایش می گذارند. از زنانی با نگاه سنتی در دوره های تاریخی سپرده شده، مثل عزیز و خاتون گرفته تا زنانی با نشانه های امروزی مانند پری که در دایره ذهن نویسنده شکل می گیرند و با رفتارهای خاص خود، بخشی از ویژگی زنان امروز جامعه را به نمایش می گذارند. یا حتی زنانی مانند سوگل، که وجه ناپیدای زن امروز را روایت می کنند. نویسنده در روایت زندگی هر یک از این زنان، مفهوم درد کشیدن مدام در جایگاه یک زن در کنار خوشی های لحظه ای را همواره یادآوری می کند و زن را اغلب انسانی معرفی می کند که زندگی اش با دردهای ناگفتنی عجین شده است. از منظر نویسنده، خلقت زن، با احساس و عواطف و طبعا دردهای زنانه و متعاقب آن با رنج های پیاپی همراه است و تنها یک زن است که می تواند از رنج های زنان دیگر آگاه باشد و دنیای مردان برای ورود به این جهان اسرارآمیز زنانه توفیقی ندارد و اساسا قرار نیست به این دنیا ورود پیدا کند. توجه به چنین نکاتی باعث شده داستان مهری بهرامی پر از نمادها و نشانه ها باشد و اساسا رازگشایی از همه این نمادها و نشانه ها برای همه مخاطبان تقریبا امکانپذیر نیست.  اشیای سمبلیک بسیاری هم در جای جای داستان گنجانده شده که بار چند وجهی داستان را دوچندان می کند. مانند کفش های قرمز که در داستان تاکید می شود به پای همه زن های دنیا اندازه می شود. «... کفش ها رفته بودند توی خواب یک عالمه زن از هر گروه و قشری... کفش های قرمز عالم گیر شده بود. خیلی ها بعد از بیدار شدن، خوابشان که فراموش نشد، هیچ، برای همیشه سعی کردند ماندگارش هم کنند.» (ص 41) همزمان با کفش های قرمز و همه زن های دنیا، پای شخصیت افسانه ای سیندرلا هم به قصه باز می شود و نویسنده در توصیف وجه اشتراک قصه خود و قصه سیندرلا می نویسد:«در قصه من کفش ها شبانه آمده بودند به خواب یک عالمه زن و سیندرلا هم همه رویدادهای قصه اش در شب و میان ظلمات اتفاق می افتاد.» ( 42) فصل های پایانی داستان از بخش های میانه آن که به شدت جنبه های فراواقعی دارند فاصله گرفته و به سمت روایت واقع گرا می رود و با بیان موقعیت بیمار زن راوی در بیمارستان و تولد کودکی به پایان می رسد.

 چاپ اول(تابستان 1395) کتاب«بیرون از گذشته، میان ایوان» نوشته مهری بهرامی در 103 صفحه با شمارگان 770 نسخه و قیمت 7500 تومان از سوی انتشارات نیلوفر در تهران چاپ و منتشر شده است.