نقد کتاب«جلبک» نوشته کتایون سنگستانی
یادداشتی بر رمان«جلبک» نوشته کتایون سنگستانی
غرق شدن در نقش های تحمیلی

رمان«جلبک» نوشته کتایون سنگستانی، داستان ساده اما غیر متعارفی دارد. سرگذشت دختر جوانی است که به رغم تلاش هایش برای غلبه بر مشکلات زندگی روزمره، اهداف خاصی را دنبال نمی کند. گویی به این نتیجه رسیده که فقط برای بقاء تلاش کند و آمال و آرزوهایش در این مسیر جای خاصی ندارد. او نه از گذشته خیر دیده و نه امیدی به آینده دارد و فقط لحظه های حال را دارد که آن هم چندان برایش مطلوب نیست. سعی می کند نقش آدم های معمولی را در زندگی روزمره بازی کند که آن هم چنگی به دل نمی زند و تصنعی از آب در می آید. مانند عشق ورزی به یکی از همکلاسی هایش که شور و نشاطی در او نمی انگیزد و فقط از بابت از دست دادن زنانگی اش دچار خسران و ناامنی می کند. راوی داستان، دختر تحصیل کرده ای است که وقتی مجبور می شود در یک محیط کارگری با کارگرانی که وجه مشترک چندانی با او ندارند کار کند، خیلی زود بازی را به رقیبان می بازد. به کارهای دیگری هم که فکر می کند و گاهی تن می دهد، با روحیات او همخوانی ندارند و تنها در جایی که موفقیت نسبی نصیبش می شود، بازنویسی یا بازآفرینی یک رمان زرد است که باز هم او را از شخصیت واقعی اش دور می کند. با این حال، می پذیرد در نقش غیر واقعی خود فرو رود تا روزگار برزخی اش بگذرد. قهرمان داستان، بنشاد سروری تئاتر خوانده و حالا به جای این که به نقش های خیالی در حیطه کارش، عرصه تئاتر فکر کند، مدام به نقش های متفاوتی که در زندگی واقعی مجبور است بازی کند تن می دهد و این روند روز به روز او را از دنیای آرمانی که می توانست داشته باشد دور می کند و بنشاد را تبدیل به فردی می کند که تصمیم و اراده چندانی در برابر وقایع زندگی، حتی عادی و روزمره ندارد و هر روز منتظر است حوادث زندگی روزمره نقش های تازه را به او تحمیل کند. چنین روندی، قهرمان داستان را به مرور در کسالت و روزمرگی غرق کرده و نقش های دلخواهش را از او دریغ می کند.
چاپ اول (تابستان 1395) کتاب«جلبک» نوشته کتایون سنگستانی در 116 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 9500 تومان از سوی نشر چرخ در تهران چاپ و منتشر شده است.